API فرهنگ نامه دهخدا
وبسرویس اختصاصی فرهنگ نامه دهخدا دارای بیش از 340000 لغت فارسی و عربی
جستجو لغت:
1 |
https://one-api.ir/dictionary/?token={token}&action=dehkhoda&q={query} |
- بجای {token} رمزینه یا توکن خود را قرار دهید
- بجای {query} لغت یا واژه مورد نظر خود را جهت جستجو وارد کنید
خروجی:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 |
{ "status": 200, "result": [ { "id": "13902", "word": "کیهان", "detail": "[کَ \/ کِ] (اِ) جهان. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 405). عالم. و در فرهنگ به کاف فارسی گفته. (فرهنگ رشیدی). به معنی جهان و روزگار و دنیا باشد. و با کاف فارسی هم درست است. (برهان). به معنی عالم است، و کیهان خدیو یعنی پادشاه عالم. (انجمن آرا) (آنندراج)(1) :<BR>خداوند کیهان و گردان سپهر<BR>فروزندهء ماه و ناهید و مهر.فردوسی.<BR>بر این دشت بسیار شاهان بدند<BR>همه نامداران کیهان بدند.فردوسی.<BR>بدو گفت رستم که کیهان تو راست<BR>همه کهترانیم و فرمان تو راست.فردوسی.<BR>چو خواهد بود سال بد به کیهان<BR>پدید آید ز خشکی در زمستان.<BR>(ویس و رامین).<BR>بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد<BR>به مکر خویش، خود این است کار کیهان را.<BR>ناصرخسرو.<BR>که بندهء دانشند این هر دو زیراک<BR>زبهر دانش آباد است کیهان.ناصرخسرو.<BR>رو دل ز جهان بازکش که کیهان<BR>بسیار کشیده ست چون تو در دام.<BR>ناصرخسرو.<BR>در خراسان چو من کجا یابی<BR>که به هر فضل فخر کیهان است.مسعودسعد.<BR>مردم از علم شود عالم نز جامه و لاف<BR>جاهل از کسوت و لاف افسر کیهان نشود.<BR>سنائی.<BR>صبح و شام او را دو خادم جوهر و عنبر به نام<BR>این ز روم آن از حبش سالار کیهان آمده.<BR>خاقانی.<BR>او افضل انبیاست لیکن<BR>آمد پس از انبیا به کیهان.خاقانی.<BR>همتم بر سر کیهان خورد آب<BR>ننگ خشک و تر کیهان چه کنم؟خاقانی.<BR>هین برو جلدی مکن سودا مپز<BR>که نه تان پیمود کیهان را به گز.مولوی.<BR>ظاهرش را شهرهء کیهان کنیم<BR>باطنش را از همه پنهان کنیم.مولوی.<BR>هر کسی کو حاسد کیهان بود<BR>آن حسد خود مرگ جاویدان بود.مولوی.<BR>رجوع به گیهان شود.<BR>(1) - در انجمن آرا و آنندراج افزایند: و از کتب پارسیان استنباط افلاک می شود و گیتی به معنی عالم عناصر می آید، و کیان مخفف کیهان و گنبد کیان، گنبد بلند و رفیع را گویند، و در لغت کی مرقوم شده که به معنی جبار و قهار و بلندمرتبه نیز آمده، و این نام را از کیوان گرفته اند که مهترین و بلندپایه ترین کوکب سیاره است. ناصرخسرو علوی آسمان بلند را چرخ کیانی گفته، اینکه صاحب جهانگیری کیان به ضم کاف به معنی خیمهء کرد نوشته برهان ندارد که به ضم باشد. رجوع به گیهان و کیان [ کیا ] و کیانی [ کُ ]شود." }, { "id": "13903", "word": "کیهان خدای", "detail": "[کَ \/ کِ خُ] (اِخ) خدای کیهان. خدای جهان. خداوند عالم :<BR>چو نیکی نمایدْت کیهان خدای<BR>تو با هر کسی نیز نیکی نمای.فردوسی.<BR>چنین پنج هفته خروشان به پای<BR>همی بود در پیش کیهان خدای.فردوسی." }, { "id": "13904", "word": "کیهان خدیو", "detail": "[کَ \/ کِ خِ \/ خَ وْ] (اِخ)به معنی بزرگ و صاحب و یگانه و پادشاه عالم و دنیا، چه کیهان به معنی دنیا و جهان و عالم، و خدیو به معنی پادشاه و صاحب و یگانه باشد، و این لفظ را به جز باری تعالی بر کسی دیگر اطلاق نکنند بر خلاف خدایگان. (برهان). پادشاه عالم. (انجمن آرا) (آنندراج) :<BR>تو گر چیره باشی بر این پنج دیو<BR>پدید آیدت راه کیهان خدیو.فردوسی.<BR>به بنده چه داده ست کیهان خدیو<BR>که از کار کوته کند دست دیو.فردوسی.<BR>خروشید کای پایمردان دیو<BR>بریده دل از کار کیهان خدیو.فردوسی.<BR>و رجوع به گیهان خدیو شود." }, { "id": "13905", "word": "کیهان دیده", "detail": "[کَ \/ کِ دی دَ \/ دِ] (ن مف مرکب) رجوع به گیهان دیده شود." } ] } |
حالت جستجو تطبیقی:
این حالت بر خلاف حالت قبل لغات مشابه را نمایش نمیدهد و جستجو بر اساس تطبیق دقیق با واژه مورد نظر صورت میگیرد:
1 |
https://one-api.ir/dictionary/?token={token}&action=dehkhoda&q={query}&match=true |
- بجای {token} رمزینه یا توکن خود را قرار دهید
- بجای {query} لغت یا واژه مورد نظر خود را جهت جستجو وارد کنید
خروجی:
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 |
{ "status": 200, "result": [ { "id": "13902", "word": "کیهان", "detail": "[کَ \/ کِ] (اِ) جهان. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 405). عالم. و در فرهنگ به کاف فارسی گفته. (فرهنگ رشیدی). به معنی جهان و روزگار و دنیا باشد. و با کاف فارسی هم درست است. (برهان). به معنی عالم است، و کیهان خدیو یعنی پادشاه عالم. (انجمن آرا) (آنندراج)(1) :<BR>خداوند کیهان و گردان سپهر<BR>فروزندهء ماه و ناهید و مهر.فردوسی.<BR>بر این دشت بسیار شاهان بدند<BR>همه نامداران کیهان بدند.فردوسی.<BR>بدو گفت رستم که کیهان تو راست<BR>همه کهترانیم و فرمان تو راست.فردوسی.<BR>چو خواهد بود سال بد به کیهان<BR>پدید آید ز خشکی در زمستان.<BR>(ویس و رامین).<BR>بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد<BR>به مکر خویش، خود این است کار کیهان را.<BR>ناصرخسرو.<BR>که بندهء دانشند این هر دو زیراک<BR>زبهر دانش آباد است کیهان.ناصرخسرو.<BR>رو دل ز جهان بازکش که کیهان<BR>بسیار کشیده ست چون تو در دام.<BR>ناصرخسرو.<BR>در خراسان چو من کجا یابی<BR>که به هر فضل فخر کیهان است.مسعودسعد.<BR>مردم از علم شود عالم نز جامه و لاف<BR>جاهل از کسوت و لاف افسر کیهان نشود.<BR>سنائی.<BR>صبح و شام او را دو خادم جوهر و عنبر به نام<BR>این ز روم آن از حبش سالار کیهان آمده.<BR>خاقانی.<BR>او افضل انبیاست لیکن<BR>آمد پس از انبیا به کیهان.خاقانی.<BR>همتم بر سر کیهان خورد آب<BR>ننگ خشک و تر کیهان چه کنم؟خاقانی.<BR>هین برو جلدی مکن سودا مپز<BR>که نه تان پیمود کیهان را به گز.مولوی.<BR>ظاهرش را شهرهء کیهان کنیم<BR>باطنش را از همه پنهان کنیم.مولوی.<BR>هر کسی کو حاسد کیهان بود<BR>آن حسد خود مرگ جاویدان بود.مولوی.<BR>رجوع به گیهان شود.<BR>(1) - در انجمن آرا و آنندراج افزایند: و از کتب پارسیان استنباط افلاک می شود و گیتی به معنی عالم عناصر می آید، و کیان مخفف کیهان و گنبد کیان، گنبد بلند و رفیع را گویند، و در لغت کی مرقوم شده که به معنی جبار و قهار و بلندمرتبه نیز آمده، و این نام را از کیوان گرفته اند که مهترین و بلندپایه ترین کوکب سیاره است. ناصرخسرو علوی آسمان بلند را چرخ کیانی گفته، اینکه صاحب جهانگیری کیان به ضم کاف به معنی خیمهء کرد نوشته برهان ندارد که به ضم باشد. رجوع به گیهان و کیان [ کیا ] و کیانی [ کُ ]شود." } ] } |